دختر:می دونی فردا عمل قلب دارم ؟
پسر:اره عزیز دلم
دختر:منتظرم میمونی؟
پسر صورتش را به سمت پنجره اتاق کرد تا اشکی که روی گونه اش می ریزد را نبیند.
پسر:منظرت میمونم
دختر:خیلی دوست دارم
پسر: عاشقتم عزیزم
دختر بعد از عمل سختی که داشت و بعد از چندین ساعت بی هوشی کم کم هوشیاری خود را به دست اورد و سراغ پسر را میگرفت اما پسر نبود از پرستاری که می خواست به او ارام بخش تزریق کند سراغ اورا گرفت اما پاسخی دریافت نکرد.دختر ناامید به پرستار گفت چقدر زود تنهام گذاشت.
اما پرستار در حالی که اشک درون چشماش جمع شد بهش گفت می دونی قلب کی تو سینه توست؟
نمیدونی...برچسب : نویسنده : الناز محمدزاده tanhaeii20 بازدید : 149